چرا فقها و متکلمان نمی توانند گفت و گو کنند؟ / آیا تفاوتی بین ابن عربی، لائوتسه، و عرفان کابالا است؟ /همدلی از همزبانی خوش تر است
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۴۰۹۹۷
فروزان آصف نخعی: دکتر شهرام پازوکی تنها راهِ گفتوگوی ادیان، را از طریق عرفان می داند. او در سال ۱۳۷۳ موفق به اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه تهران شد. تخصص و حوزه پژوهش وی در زمینه فلسفه هایدگر و نیز عرفان و سنتهای معنوی است. پازوکی از سال ۱۳۸۲ در دانشگاه آزاد تهران (علوم تحقیقات) در رشتهٔ عرفان اسلامی مشغول به تدریس بودهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در سخنرانی ای تحت عنوان «عرفان تنها راه گفت و گوی ادیان» تاکید می کند: «عرفان تنها راه گفت و گوی ادیانی ابراهیمی یهود، مسیحیت واسلام (در برابر ادیان اصطلاحا شرقی) است، مشاهده می کنیم اگر قرار باشد گفت و گویی میان ادیان صورت بگیرد، این موضوع به طور قطع با دیدگاه عرفانی خواهد بود. یعنی هیچگاه میان اهل علم، فقها و شریعت ادیان، نمی تواند گفت و گو صورت بگیرد.»
دکتر شهرام پازوکیاین استاد دانشگاه در باره دلایل این که چرا در فقه و کلام نمی تواند گفت و گو صورت بگیرد، می گوید: «این که در این علوم نمی تواند گفت و گو صورت بگیرد، هرچند نمی توان در این باره مطلق سخن گفت، ولی ماهیت علم فقه و ماهیت علم کلام به گونه ای است که در آن ها نمی توانند گفت و گو ایجاد کنند. به عبارت دیگر نمی توانند در میان متکلمان، کسی مانند مولانا، یا ابن عربی پیدا کنند، تا بتواند گفت و گو بکند. گفت و گو کردن به معنای بحث یا صحبتی که شما با من می کنید و امثالهم نیست. بلکه به معنای «همدلی» است. »
او در ادامه افزود: «درواقع این جا از مولانا کمک می گیرم که همزبانی ممکن است پیدا شود، ولی همدلی یافت نمی شود. همدلی همان طور که از عنوان آن برمی آید، مربوط به دل است. دل محور همه مباحث عرفانی است. اگر در سلوک عرفانی نگاهی بیندازیم، در می یابیم مساله اصلی فرد، تصفیه دل است، اگر صحبت از معرفت می کند، معرفت قلبی است، زیرا درعرفان، کانون توجهات از همزبانی به همدلی میان ادیان سوق می یابد، و به قول مولانا همدلی از همزبانی بهتر است. این همدلی، در این جا منتهی به پیدا شدن سروکله عرفان می شود.»
پازوکی سپس به شناخت عرفانی «توشیهیکو ایزوتسو» اشاره می کند. ( ایزوتسو زبانشناس، قرآنپژوه، اسلامشناس و فیلسوف ژاپنی بود. وی پژوهشها و نوشتههای بسیاری در فلسفه تطبیقی و بررسی تطبیقی ادیان از خود به یادگار گذاشت.) از نظر پازوکی او می خواهد نشان دهد اشتراکات عرفانی میان ابن عربی، چوانگ تسو و لائوتسو چه مواردی هستند. پازوکی می گوید: « وقتی نگاه کنید به نوشته مرحوم ایزوتسو، می بینید او تلاش می کند اشتراکات عرفانی بین یک عارف مسلمان به نام ابن عربی در آندولس، را با یک حکیم چینی تائویی (با اختلاف تا 1800 سال، و فاصله جغرافیایی بین چین و آندولس) و همچنین چوانگ تسو، یا لائوتسو، بررسی کرده، و بگوید این ها در حقیقت امر، از یک چیز سخن می گویند. اما این همدلی، چیزی نیست که در فقه یا کلام، یا فلسفه پیدا شود.»
دکتر توشیهیکو ایزوتسواو با تاکید مجدد بر این که «ایراد از فقه، کلام، یا فلسفه نیست» می گوید:« ماهیت دانش های مذکوریعنی با حصاری که در فقه ، کلام و فلسفه، وجود دارد اجازه نمی دهد، این همدلی محقق شده و فرد متکلم به آن برسد.»
این استاد دانشگاه با اشاره به تاریخ تحولات عرفان یهود و شباهت اش با عرفان اسلامی می گوید: «با بررسی تاریخ عرفان یهودی، درمی یابیم، چند جریان عرفانی یهودی وجود داشته و دارد. عرفان مرکبا، عرفان حسیدی، و از همه مهمتر عرفان کابالا (از ریشه قبول عربی )، از بخش های مختلف عرفان یهودی است، و هنگامی که به یکی از مهمترین آثار این ها یعنی کتاب Zohar که مشهورترین کتاب در باره قبالی (کابالا)، است مراجعه کنید مشاهده می کنید تفسیری که از انبیاء در کتاب Zohar در عرفان قبالی عرفای یهودی مطرح شده است، در مقایسه با کتاب فصوص الحکم محی الدین عربی، این ها از نظر محتوای تفسیری چقدر به هم نزدیک هستند. کسانی که روی این دو متن کار کرده اند، از جمله یکی از دانشجویان دکترای من، متحیر شده اند و برایشان حیرت انگیز بوده که از نظر محتوای عرفانی این دو متن تا این اندازه به یکدیگر نزدیک بوده اند، این در حالی است که هیچ ارتباطی میان این ها نبوده است.»
پازوکی در آخر می گوید: «با آن که یهودیت دین شریعتمدار است، ولی عرفان یهودی عرفانی است در آشتی با عرفان دیگر ادیان. از این رو وقتی وارد عرفانش می شویم، مشاهده می کنیم چقدر عرفانش به عرفان دیگر ادیان ابراهیمی نزدیک است.
بیشتر بخوانید:
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1867102منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: عرفان اسلامی دین اسلام ابن عربی توسعه علمی صورت بگیرد ابن عربی گفت و گو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۴۰۹۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور فلسفه و حکمت، روشنیبخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
فلسفه و حکمت، دو نوری هستند که به روشنتر شدت مسیر پیشرفت نصف جهان کمک شایانی کردند و در همین راستا، علما و حکمایی پرورش یافتند که مسیر زندگی و درسهای مکتب آنان، جزئی از هویت اصفهان شدهاند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، برخی معتقدند که با پیشرفت دانش و مادیگرایی، دیگر فلسفه و حکمت، مخصوصاً از نوع اسلامی، کارایی ندارد در حالی که تعالیم آن، باغ بزرگی است که درخت علوم مختلف در آن ریشه زده و به ثمر مینشیند.
از خوشبختی اصفهانیهاست که علما در این شهر نمیمیرند بلکه با گذشت صدها سال، همچنان نام و یادشان زنده است و تعالیمشان، راهگشای حقیقت جویان است؛ آنچنان که تخت فولاد بهعنوان یک قبرستان، توانسته زندهترین انسانهای تاریخ را در آغوش خاک خود جای دهد و بر همین اساس علی کرباسیزاده، مدیر خانه حکمت اصفهان اظهار میکند: نگاه به زیست و زندگی حکماً و فیلسوفان در اصفهان، موضوع مهمی است و اگر بخواهم به دوران صفویه که موجب تشکیل مکتب اصفهان شد اشاره کنم، زندگانی میرفندرسکی میرداماد و به ویژه نحوه زیست شیخ بهایی میتواند به این موضوع کمک کند.
وی میافزاید: میتوان گفت جامعیتی که علمای ما در آن زمان و چه در زمینههای فلسفه، عرفان و کلام و چه در موضوعات فقه و تفسیر و حدیث، باعث شد حوزه علمیه اصفهان یک حوزه بسیار درخشان در تاریخ و تمدن ایران شود و تأثیری که بر زندگی مردم اصفهان و بقیه شهرها گذاشت، این بود که توانستند تعادلی بین جنبههای مختلف تن و جسم با روح و نفس برقرار کنند به ویژه اینکه در حکمت موضوعی داریم که چگونه بین اعضای مختلف بدن و روح انسان، تعادل برقرار کنیم؛ همچنین تأثیر حکماً و فیلسوفان، طوری بوده که توانستند پیدا و ناپیدا در زندگی همه مردم تأثیر مثبت بگذارند.
مکتب اصفهان، دلیلی بر ادامهدار بودن فلسفه اسلامیمدیر خانه حکمت اصفهان ادامه میدهد: درخصوص راز پویایی و ماندگاری حکمت، زیست حکمای ما در اصفهان و تلاش آنها برای کمک به رفع تعارضاتی که در هر زمان در فرهنگ به وجود میآمد، قابل توجه است، مثلاً از میرداماد تا میرفندرسکی تا آقاحسین خوانساری، جهانگیر خان قشقایی و حاج آقا رحیم ارباب که هرکدام با نوعی از این تعارضات رو به رو میشدند و تلاش میکردند از یک طرف با علما و دانشمندانی که در علوم ظاهری کار میکردند و از طرف دیگر با حاکمان و حکومتیان، طوری تعامل کنند که با حمایت دولت مردان، مکاتب فلسفی و حکمتی زنده بماند و بهترین نشانه آن در ایران، مکتب اصفهان برای کسانی است که فکر میکنند دیگر فلسفه اسلامی در کار نیست.
کرباسیزاده خاطر نشان میکند: بحث تلاقی ادیان در حوزه مکتب فلسفی اصفهان هم اتفاق افتاده که محل تلاقی اشراق، عرفان، حکمت و کلام است؛ یکی از دلایل پویایی تاریخ فلسفه حکمت در ایران و اصفهان این است که دل و عقل به یک نقطه مشترک برسند و بهترین نمونه آن شیخ بهایی است که چه در اشعار او چه کتابهایش، هدف نهایی دل و عقل را یکی میبیند؛ در واقع روحی که در آثار معماری اصفهان و یا در مشهد وجود دارد و شیخ بهایی در بنای آنها دارای تأثیر مستقیم است، به دنبال وحدتی بین دانشها میگردد و میداند نقطه اشتراک همه آنها عرفان و اشراق است.
وی با بیان کتاب اینکه رساله صناعیه از میرفندرسکی که از حیث موضوع در کل تاریخ تفکر، بی نظیر است و قبل و بعد آن هیچکدام از حکماً، مستقیماً به بحث صنعت، هنر و پیشه و فن، نپرداختند، میگوید: میرفندرسکی معتقد است که پیشه، یک امر الهی است و هرکس برای پیشهای زاده شده، که از نبوت و امامت، شروع و به طبقات پایینتر میرسد؛ در واقع میگوید رابطه صنعت با زندگی انسان، مانند رابطه بدن اجزای بدن و روح است؛ مردم اصفهان باید قدر خود را بدانند زیرا در شهری زندگی میکنند که هر دوره آن، افتخارآمیز است و پایتخت حکومتهای مختلف بوده، طوری که بزرگترین متدینان به هر دینی در این شهر به دنیا آمدند و یا تربیت شدند که این موضوع از آثار به جا مانده، پیداست؛ بیهوده نیست که وقتی شاه اسماعیل به اصفهان آمد و متوجه مدارس متعدد علمی و رفت و آمد دانشجویان و طلاب شد، گفت اگر از این جنگ آخر، جان سالم به در ببرم، اینجا پایتخت قرار میدهم که این کار توسط شاه عباس کبیر انجام شد و امروز با چنین پیشینه درخشانی به مراتب جلوتر افرادی هستیم که دارای چنین هویتی نیستند.
ایرانی که میراثدار باستان و اسلام استعلیرضا فرهنگ، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان نیز اظهار میکند: امروزه در ایران میراث دار دو فرهنگ عمیق هستیم، یکی از آنها، فرهنگی است که از ایران باستان و دیگری از اسلام به ما رسیده است؛ کوروش کبیر شخصیتی بود که اولین امپراتوری چند ملیتی و چند دینی را پایه گذاری و آشتی و همزیستی بین ادیان را ایجاد کرده است، شخصیت کوروش به نحوی است که در کتاب مقدس یهودیان، او را مسیح خدای یهود معرفی کردند و هم از استوانه کوروشی که در بابل به جا مانده، کوروش میگوید که من را خدای بابل صدا زد تا دین را اینجا اصلاح کنم؛ در قرآن به اعتبار مفسرینی مثل علامه طباطبایی، ذکر ذوالقرنین اشاره به کوروش دارد؛ جالب اینجاست که امروز نمیدانیم دین خود کوروش چه بودهاست زیرا با هر دینی متناسب با همان دین برخورد میکرده و به همین روش توانسته امپراتوری پایداری ایجاد کند که صدها سال استوار بماند.
وی میافزاید: در اواخر ساسانی، انحصارگرایی دینی رخ میدهد که منجر به ضعف این امپراتوری و از هم گسیختگی آن میشود و اسلام این دیدگاه را دوباره احیا میکند؛ قرآن از بین تمامی کتب مقدس به طور خاص تری به تفضیل، تفسیر و تأیید ادیان دیگر پرداختهاست؛ در آیات ۴۴ تا ۴۸ صورت مائده دستور قرآن به سه دین یهودیت و مسیحیت و مسلمان این است که با یک دیگر درگیر نشوید بلکه در نیکیها از هم سبقت بگیرید، در حالی که متأسفانه امروزه شاهد جنگ بین ادیان مختلف هستیم و شاید این الگوی زیبا بتواند یک راهنما برای همزیستی ادیان متفاوت باشد.
فرهنگ ادامه میدهد: اولین کسی که تاکید بر همزیستی دارد ابوریحان بیرونی است که کتاب ماللهند را مینویسد؛ در آن زمان، دید مردم این بود که هندوها بت پرستند درحالی که ابوریحان، به عنوان یک مسلمان مقید، از آنها دفاع میکند و آنها موحد میداند؛ میرفندرسکی که خانه حکمت در کنار مزار اوست، بیش از ۱۰ سفر به هند داشته و کتاب «جوگ باسشت» که کتاب مهمی برای آنهاست، به فارسی ترجمه کرده و تحقیقات زیادی در این حوزه داشته است.
اصفهان موزهای است که تمام ادیان را در خود جای داده استوی خاطر نشان میکند: هاتف اصفهانی که ترجیع بند آن شاهکار ادبیات ایران است، بخش اول با آئین زرتشت شروع میکند و آن را به حق و یکتا پرست میداند؛ در بخش دوم به مسیحت اشاره میکند و دوباره به همان موضوع میپردازد؛ جالب اینجاست که هاتف در زمانی میزیسته که تقریباً دیدگاه تعصب آمیزی نسبت به علما وجود داشتهاست و با این حال، به طور تمام قد از ادیان مختلف دفاع میکند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با بیان اینکه بعد اسلام اصفهان حدود ۴۰۰ سال، پایتخت بوده و به نوعی، زبده فرهنگ تمدن ایرانی اسلامی است، میگوید: اصفهان، هنوز هم موزهای است که تمام ادیان را در خود دارد و هیچ گاه شاهد درگیری بین آنها نبودهایم؛ در واقع با روی باز، روابط خیلی خوبی در تمامی حوزهها بین این افراد وجود دارد.
وی بیان میکند: شرایط امروز جهان شرایط خاصی است و در طول تاریخ چنین شرایطی را نداشتیم، رشد علم و فناوری، کاملاً بر رفاه انسان متمرکز است و با خودش نوعی انسانگرایی آورده که این دو به تدریج باعث شده انسان امروزی از متافیزیک و حوزه روح جدا شود و روز به روز، بیشتر شاهد دین گریزی و دین ستیزی باشیم، این الگوی جهان مدرن، سکولاریسم است یعنی بی تفاوتی به ادیان در حالی که کوروش و قرآن اینطور برخورد نمیکنند و اتفاقاً ادیان را تشویق میکند که در حوزه خود فعالتر باشند؛ در مقابل، برخی دین گرایان به افراط گراییدند و حتی به مبارزههای تسلیحاتی مثل داعش و صهیونیسم روی میآورند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با اشاره به اینکه باید راه تعادل را در پیش بگیریم و الگوی موفقی داریم که هزاران سال جواب دادهاست، اظهار میکند: از نمونههای همکاری که بین ادیان در اصفهان وجود دارد میتوان گفت اولین بار، صنایع چاپ و تجارت ابریشم را ارامنه به اصفهان آوردند و دانشهای یهودیان در مسائل مختلف مورد استفاده قرار گرفتهاست؛ زرتشتیان، مفاهیم حکمتی را به از پیش از اسلام به پس از آن منتقل کردند، مانند کتاب ابنمسکویه که به خرد و حکمت ایران باستان میپردازد و این همکاری باعث درخشش شده است؛ بزرگمهر حکیم میگوید که همه چیز را همگان دانند و کسی که انحصارگرا شود و تعصب بورزد، موقعیتهای خود را از دست میدهند.
به گزارش ایمنا، مکتب فلسفی اصفهان مکتبی که اعتقاد به جمع فلسفه با دین داشت و در بستر اندیشه شیعی در دوره صفویه شکل گرفت و نقش بهسزایی در فلسفه اسلامی داشت؛ این مکتب را همچنین دوره نوزایی فلسفه ایران نامیدند که متأثر از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و اصول عقاید شیعه بود و نکته قابل توجه آن است که تمامی فیلسوفان مکتب اصفهان شیعه دوازده امامی هستند و بیشترشان درصدد تطبیق مطالب فلسفی با معارف شیعی برآمدهاند؛ بر این اساس باید گفت که اصفهان نه تنها در هنر و معماری بلکه در علوم دینی و اندیشه نیز سرآمدی میان دیگر نقاط بوده و یکی از مهمترین مصادیق آن که امروزه نیز بهطور عینی مشهود است، همزیستی ادیان در این شهر و استان است.